خاطرات من

secret diary of a good girl

خاطرات من

secret diary of a good girl

کاملا خصوصی !

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۳/۲۱
    ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شازده» ثبت شده است

۲۳
شهریور
من23 سال دارم تازه 23سالم شده و . . . خوشبختم . میخوام درباره زندگی عاطفیم بنویسم 
تا شاید این صداهای توی مغزم خفه خون بگیره 
با یه دوست بیرون رفتم دوبار. دفعه اولش دوستانه بود. و بعدش تکست ها و حرفای شروع رابطه شروع شد . دفعه دومش تولدم بود 
راستی یادم رفت تولدم بیام جار بزنم ببخشید .
بله . دفعه دومش تولدم بود و حدس بزنید چی شد . . پلاک طلای شازده کوچولویی رو که با دستای خودش درست کرده بود رو بهم داد ... به عنوان کادو ............ و من هنگ کردم که چه جوری انقد سریع پیش رفت .اها اینم یادم رفت بگم که روابط دوستانه برمیکرده به 4سال یعنی من 19سالم بود  پیش اما دوستی صمیمانه یا عاشقانه (نمیدوونم چی میگن) برمیگرده به مرداد 95 یعنی دقیقا یک ماه قبل . 
نمیدونم چرا همه چیز برام انقد عجیبه تو این رابطه ... حرف زدنا عجیبه حتی حرف نزدنا هم عجیبه . دستای مهربونی داره و نگاه مهربون تری که تا قبل ازین هیچ کسی با این طرز عجیب نگاهم نکرده .یه جور محبت/تحسین/خجالت توام با همدیگه قاطیه که نمیتونم دقیقا تشخیص بدم کدوم نگاهه ولی هرچی هست حسم بهم میگه موندگارترین نگاه تاریخه 
اصلا انگار زمان وای میسته یا نه زمان در حال پروازه . . .
ولی حس من .. نمی دونم چیه . حس نامطئن بودن نه به اون نه به آینده با اون بلکه به خودم و حس خودم . راستشو بخواید حسی ندارم . یعنی نمیدونم دارم یا ندارم یا همش توهم ذهنمه برای اینکه دوست دارم یکی دوستم داشته باشه . اصولا هم فک میکنم این نشات گرفته از ذات انسانه که دوست داره یکی دوستش داشته باشه و ستایشش کنه :/ چقد لوس ؟ دارم به این فکر میکنم که آیا واقعا این محتاج بودنه ؟ یا دوس داشتنه ؟ یا خودخواه بودنه ؟ نمیتونم از شر این سوالا خلاص شم ....