خاطرات من

secret diary of a good girl

خاطرات من

secret diary of a good girl

کاملا خصوصی !

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۳/۲۱
    ...

امان ازون وقتایی که همه چی تو مادیات خلاصه میشه

چهارشنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۰۸ ق.ظ


امشب از خودم روندمش .. ولی خوب تحمل کرد نگفت کات کنیم فقط گفت نمیخوام مزاحمت باشم هر وقت خواستی و راحت بودی تکست بده . 

فک کنم تند رفتم . 

راستش من به سوال بیش از حد حساسم . اینکه یه نفر مدام بپرسه چیکار میکنی کجایی اعصابمو بهم میریزه . دارم فک میکنم شاید اون زیاد نپرسیده شاید منم که بیش از حد حساس شدم . بس که آدم مزخرف سر راهم قرار گرفته نمی تونم دیگه به دید مثبت به هیچی نگاه کنم ...

میدونم این توضیح منطقی برای از کوره در رفتن یهویی من نیست ولی بنزین میریزه رو آتیش این مسئله که هیچی سر جاش نیست تو این بُعد از زمانی که من توش قرار دارم . 

الان موندم بهش تکست بدم یا نه :/ خدایا چه گیری کردیما . . . 

شاید مشکل اینجاس که من نمی دونم واقعا چی میخوام .. خوب شد . دوباره برگشتیم سر خونه اول . همیشه همین نتیجه مشترک به وجود میاد وقتی من دارم درباره خودم فک میکنم . جملات قاطی پاتی شد افعال و اسمها و غیره . هنوز همون بچه سابقم که بودم . خدا رو شکر بزرگ نشدی هنوز بیشعور تا کی میخوای اینجوری با کسی که دوست داره رفتار کنی . 

پ.ن: اینجور واکنشای آروم و متینش در قبال فوران عصبانیت من یکم شک بر انگیز نیست ؟ :/ 

  • GoodGirl

نظرات  (۲)

از این درگیریهای ذهنی رو همه دارن
هرکی یه مدلش...

شک برانگیز نه...
چقدر این کات کردن توی فرهنگ ما یه جوری شده. نچسبه...
پاسخ:
واقعا خیلی نچسبه .
ینی چی شک برانگیز نه ؟ کسی که انقد راحت کنار میاد ادم شک میکنه دیگه . البته اون هر کسی نیست ازین عجایب ازش بعید نیست .
من که کلا کم اعتماد م ... اما نمیدونم چی بگم هر چی بگم ذهن منه ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی