خاطرات من

secret diary of a good girl

خاطرات من

secret diary of a good girl

کاملا خصوصی !

کلمات کلیدی
آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۳/۲۱
    ...

۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۱
خرداد

انقد بدم میاد یه سایت رو باز میکنی بیستا سایت دیگه باز میشه :/

۱۸
خرداد

خب امتحان امروزم به خیر گذشت . یه حالت گیجی شدید بخاطر نخوابیدن از دیروز دارم . 

بعد سحر هم نتونستم پلک روی هم بذارم . 

خلاصه رفتم امتحان دادم اومدم . استادمونم با این سوال طرح کردنش چشم بازار رو کور کرداااااا . سوالایی که مربوط به امتحان عملی بود یعنی باید روی نرم افزار روی کامپیوتر اون کار رو انجام میدادیم گذاشته بود !!

هیچی دیگه رو پاسخنامه طرح سه بعدی کشیدیم براش !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدایا بزرگیتو شکر !!!!!!

رفتم بامیه و پنیر و سبزی خریدم که افطار از خودم پذیرایی کنم !! هیچی نباشه رییس منم !!!

پ.ن: سحری ماهی خوردم با برنج و کلی دوغ الان هنوز 5ساعت نشده هم گشنمه هم تشنه!!!

نتیجه اخلاقی :سحری نه ماهی بخورید نه دوغ !!

۱۶
خرداد

گرد بشینید میخوام نصیحتتون کنم 

آفرین 

میخواسم بگم که تا جایی که ممکنه ادمای اضافه و رو اعصاب و منفی رو از زندگیتون حذف کنید و لذت ببرید . 

یادتون باشه شما مجبور نیستید کسی رو تحمل کنید .

۱۴
خرداد

اوه مای دیر گاد من پس فردا امتحان دارم ؟

وای وای وای . خب امروز که جمعس ولش کن دیره 

شنبه میخونم . دیریدیریدیدیدیدی 

۰۷
خرداد

چقد بده حرفایی که می مونن و آرشیو میشن ...

۰۷
خرداد

کاش نوشته ها دست داشت میزد تو گوش هرکی نباید بخونه !!

۰۷
خرداد

امروز با سر و صدای همسایه پایینی که به زور میشه بهش گفت همسایه از خواب پریدم و دیگه خوابم نبرد . چقد یه خانواده می تونن بی شعور و نفهم باشن . 

چی ان اینا خدا می آفرینه . 

خواهر طبق معمول برق گرفته و بد اخلاق بود و دعوا داشت نکبت 

بعضی ادما چرا این طوری ان ؟ یه روز خوبن بیه روز بد انگار جن زده میشن . 

اها راستی ادرس وبلاگتونو به هیچ خری ندید و خر نشید هوس کنید حالا اینکه صمیمیه اونکه دوس پسرمه اینکه دوس دخترمه و... بگید بهشا 

این یه چیز خصوصیه . شاید باورتون نشه ولی طرف مقابل اصلا براش مهم نیس شما چی میگید . حتی دنبال اینم هس از تو نوشته هاتون یه نقطه ضعفی چیزی پیدا کنه بکوبه تو سرتون به موقعش . مردم هار شدن خلاصه . حواستون باشه دیدم که میگما :/ 


۰۷
خرداد
یکی بود یکی نبود . یکی بود هی وبلاگ میساخت این ور اونور که بتونه راحت حرف بزنه ولی نمی شد .
هرجا میرفت یه آشنا بود که خب دوس نداشت حرف بزنه ، از قضا اومد اینجا تا راحت حرف بزنه . 
ایشالا که خوب پیش بره
اینم از دفتر خاطرات جدید من ...